کد مطلب:276823 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:230

یک توضیح از یک نویسنده
برای روشن تر شدن اصل قضیه به توضیح مختصری كه از (برزنجی شافعی) متوفای سال 1103 هجری قمری می آوریم، توجه فرمائید.

این دانشمند در كتاب معروف و تحقیقی خود بنام «الاشاعه» كه پیرامون حوادث گذشته و آینده جهان، با بررسی روایات و حل مشكلات برخی از اخبار وارده ی مربوط به



[ صفحه 69]



ظهور ولی عصر (ارواحنا له الفداء) به رشته تحریر درآورده است، در بخش سوم آن تحت عنوان: حوادث قبل از ظهور چنین اظهار می دارد:

از جمله حوادثی كه پیش از ظهور حضرت مهدی علیه السلام خواهد بود، خروج سفیانی، و ظهور ابقع و اصهب و اعرج كندی است. اما سفیانی، مطابق حدیثی كه از امیرالمومنین علی (كرم الله وجهه) روایت شده است از فرزندان خالد بن یزید بن ابی سفیان است و این یزید برادر معاویه بن ابی سفیان می باشد كه در روز فتح (مكه) همراه پدر و برادرش اسلام آورد، و سفیانی از نسل اوست، و او مردی بزرگ سر و آبله روست و در چشم او لكه سفید است، و از نواحی شهر «دمشق» از سرزمین «وادی یابس» خروج می نماید.

آنگاه این دانشمند، پس از بیان اصل نسب سفیانی و شرح چگونگی خروج او از سرزمین شام چنین می نویسد:

پس سفیانی كسی است كه از سرزمین شام ظاهر می شود، و ابقع كسی است كه در مصر آشكار می شود، و اصهب كسی است كه از سرزمین (جزیره) خروج می كند و مقصود از جزیره، (جزیرة العرب) یعنی، عراق است، آن جزیره ی ابن عمر، چه آنكه جزیره ی ابن عمر، خود داخل در جزیرة العرب و جزء سرزمین عراق است. و اعراح كندی كسی است كه از سرزمین مغرب، یعنی: از غرب ظاهر می شود و سرانجام سفیانی بر همه ی آنها غالب می گردد. [1] .

سپس مولف كتاب «الاشاعه» درباره كلمه ی (ابقع) و (اصهب) و (اعرج) چنین می گوید:

البته باید توجه داشت كه الفاظی مانند ابقع و اصهب و اعرج، (و منصور و حارث) [2] و مهدی علیه السلام همگی اوصاف و القابند، و برای كسی اسم محسوب نمی شوند، و این را باید دانست. [3] .



[ صفحه 70]




[1] جزيره- كه آنرا (جزيره اقور) هم مي گويند در بين دو رود دجله و فرات واقع شده است. جزيره، در همسايگي شام، و مشتمل بر «ديار مضر» و «دياربكر» است و چون در بين دو رود دجله و فرات واقع شده لذا آن را جزيره ناميده اند. از شهرهاي معروف جزيره، حران، رها، رقه، راس العين، تصيبين، سنجار، خابور، ماردين، آمد، ميافارقين، موصل است. (مراصد).

[2] درباره ي منصور و حارث، در آينده به طور مشروح سخن خواهيم گفت.

[3] الاشاعه ص 92 چاپ مصر چاپ اول.